تولد روز دوشنبه | پُست-کشیک
..::هوالرفیق::..
دوشنبه بود، اولین روز کشیک استیودنتی، با حضور سجاد1، اینترن صبورمان. روز شلوغ و پر کاری بود؛ یا بهتره بگویم برای تجربه اول این طور فکر میکردم. 7 نفر ترخیص و 3 تا انتقال به بخش یا بیمارستان دیگر داشتیم. یعنی 10 تا برگهسبز2 (Green Sheet) و 3 تا MCMC.
2 تا نسخه دفترچه بیمه نوشتم که یکی دو بار تکرار شد و دیگری سه بار نوشته شد؛ شانس آوردم که دفترچه بیمار به اندازه برگه برای نوشتن داشت. نمیدانم چقدر میتوانی اولین روز کشیک یک استیودنت در بخش زنان (GYN) فقیهی را تصور کنید؛ انتظار غر زدنهای زیادی از سجاد داشتم اما امان از یک عدد بیحوصلگی حتی...! با صبر و حوصله تمام گرین شیت نوشتن، کار با سامانه اِمسی اِمسی، نسخه نویسی، روش در آوردن همووَک (HemoVac) بیمار را به هر دویمان3 یاد داد.
البته باز هم این همه صبوری عجیب بود (کلا داستان بو دار بود...!)
***
کشیک دادن دنیای خودش را دارد، هر لحظهاش خاطره هست؛ هر لحظه یادگیری دارد: در واقع برای آن که بخواهد
همهاش یادگیری دارد...
حتی وقتی تیتر جدید "زیبا" را بهش گفتم که از 3700 به 1200 رسیده و بعد از آن هر وقت مرا در بخش میدید از همان انتهای راهرو به زیبایی لبخند میزد؛ آن هم یادگیری دارد.
***
گفتم کشیک دادن دنیای خودش را دارد، پُست کشیک4 اما دنیایی دیگر است.
کارهای بخش هنوز باقی مونده بود اما اینترن ساعت 6:30 ما را آف (Off) کرده بود؛ یعنی که میتوانیم برویم!
این همه خوبی در روز اول عجیب بود (بو دار بود آقا جان، بود دار...!)
من و علیرضا تا ساعت 7:30 ایستادیم و کمک کردیم. موقع رفتن گفت بیا بریم خوابگاه یک غذای لبنانی برایت درست کنم که نگو و نپرس. گفتم: "من که از خدامه! اما امشب مزاحم نمیشم؛ حسابی خسته شدی" گوشی را در آورد و به علی5 تماس گرفت. (همان که در پست کنگره زنان و مامایی نکات گراند راندش را گذاشته بودم) چند کلامی را لبنانی صحبت کردند و تصور من آن بود که گفت: "گوشت رو بزار بیرون یَخِش آب شه، دکتر داره میاد!!"
پینوشت: اگر رفیق لبنانی دارید قدرش رو بدونید و البته زبان لبنانی رو هم برای این که مثل من فکر نکنید یاد بگیرید!
از بیمارستان سعدی تا خوابگاه بینالملل فردوسی حدود 10 دقیقه پیادهروی دارد. به نزدیکیهای خوابگاه که رسیدیم گفت کلید اتاقم دست یکی از دوستهایم هست؛ یه لحظه بریم داخل کلید را ازش بگیریم.
رفتیم طبقه بالا...
بقیه داستان در ذیل اینجا تصویر شده است...!
پ.ن: حسن6 با سجاد هماهنگ کرده بود که این بچه تولدش هست زودتر آفشون کن لطفا. (گفتم بو داره هاااا...!)
پ.ن 2: پرهام7 هم گیتار را از خانه محمدرضا8 آورده بود کافه...
پ.ن 3: جای خانم دکتر افرایی هم خالی بود؛ برای همین با گوشی پرش کردیم!
پ.ن 4: خانم دکتر محمدپوری گفتند که کیک قرار بوده «هریپاتر» باشد.
-------------------------------------------------------------
1. دکتر سجاد شجاعی
2. خلاصه پروندهای که موقع ترخیص به بیماران میدهند.
3. آن شب با دکتر علیرضا حجازی هم کشیک بودم.
4. به زمان بعد از اتمام کشیک میگویند. بخوانید «بعد از کشیک»
5. دکتر علی ترمس
6. دکتر ابوالحسن خطیب
7. دکتر پرهام اسکندرزاده
8. دکتر محمدرضا ذاکری
اون دخترمحجبه کوثر نیست؟؟؟یعنی شما ورودی ۹۵هستی؟همکلاسی علی متاله؟