..::هوالرفیق::..
یکی از موضوعاتی که باب انشاء نوشتن بود این بود که «پزشک متخصص بهتر هست یا پزشک متعهد» و بعد صفحهها در موردش مینوشتیم و تفسیر میکردیم. معمولاً هم این تاپیک برای این انتخاب میشد که اهمیت تعهد و اخلاق را بیشتر بحث کند. تا این که...
..::هوالرفیق::..
همیشه فکر میکردم این سبک آهنگها مربوط به مکاتب فراماسونری هست. از آنجایی که اسمش هم گذاشته بودن شیطانپرستی دیگر جرات فکر کردن به آن را هم نداشتم، چه برسد به گوش دادنشان. اولین باری که یک آهنگ راک گوش دادم را دقیقاً خاطرم هست. او داشت ورزش میکرد و...
..::هوالرفیق::..
ساعت حدود 8 شده بود. تازه رسیده بودم اول بیمارستان خلیلی. از آنجا پیاده به سمت بیمارستان نمازی حرکت میکردم. مثل روتین همیشه به چند مورد فکر میکردم. استاد چه ساعتی میرسد؟ رزیدنتمان چه شخصیتی خواهد بود؟ تیم اینترنهای کشیک چه دوستانی هستند؟ اصلا همهی اینها یک طرف، وقتی ساعت نزدیک 8 هست و بخش در بیمارستان نمازی قرار دارد اولین سوالی که به دنبال جوابش میگردی این است...
..::هوالرفیق::..
این روزها بیشتر در گیرِ موضوع «توجه» (Attention)، منبع کمیاب این روزها، شدهام. امروز، نیاز به توجه، مرکز توجه (Focus) و تمرکز (Concentration) بیشتر از همیشه ما انسانها را فقیر کرده است. تکنولوژی با سرعت هرچه تمامتر دارد ما را به سمت موازیکاری یا چندکارگی (Multi-tasking) میکشاند. شاید...
..::هوالرفیق::..
متاسفانه یک عادت بد توی سریال دیدن دارم؛ آن هم این که نمیتوانم با یک نظم مشخص مثلا روزی یک قسمت، سریالها را پیگیری کنم. یک دفعه یک سریال 100 قسمتی را میخواهم نهایتا در 3 یا 4 روز تمام کنم. با هر بار شروع کردن یک سریال، تلاش میکنم که این عادت خوب، یعنی درست وقت گذاشتن برای تماشای سریال را تمرین کنم. هنوز که موفق نشدهام...
..::هوالرفیق::..
این از آن پستهای «یهویی» است. باید ثبتش میکردم. این ماه قرار بود بخش عفونی را بگذرانیم. اما با توجه به شرایط جدید، که فرمولهای دنیا را به هم ریخت، فرمول آموزش پزشکی دانشگاه ما را هم کمی (و فقط کمی) لرزاند. به ما گفتند به جای عفونی وارد بخش داخلی شوید. تقسیم بندیها را فرستادند و اسمم را در بخش روماتولوژی فقیهی دیدم...
..::هوالرفیق::..
نوشتن از مرد عنکبوتی واقعا کار سختی بود. نیاز به مقدمه خوب داشت، نیاز به یکپارچگی قوی داشت و من نمیتوانستم چنین متنی برایش آماده کنم. اما بالاخره تصمیم گرفتم.
تصمیم گرفتم یک پستِ بیمقدمه، بینتیجه، بی هیچگونه پیوستگی بنویسم و آن را منتشر کنم...
..::هوالرفیق::..
«نوزادان نمازی دیگر کجاست؟!»
این اولین سوالی بود که با دیدن تقسیمبندی نیمه دوم تیرماه درذهنم ایجاد شد. اول از حسین پرسیدم که جواب داد: «احتمالا همان اورژانس نوزادان هست.» درست میگفت. آدرس این بود. سالن نرگس، دستِ چپ، بالای پلهها کنار ICU نوزادان. (NICU). اگر برایت سوال شده که نوزاد و اطفال فرقش چیست؛ تفاوتش در سن آنها است. به تازه متولدهای زیر 30 روز، «نوزاد» میگوییم. روز اول را دیر رسیدم...
..::هوالرفیق::..
قرار یود این وبلاگ را پر کنم از خاطرات بخش؛ و تلخیها و شیرینیهای فضای بالین را از نگاه یک دانشجوی پزشکی به نمایش بگذارم؛ اما پاندمی کرونا شروع شد و بخشها برای دانشجویان (Medical Student) تعطیل شد. و مجبور شدم که همهاش از چرند و پرندها بنویسم و خودم را با خاطراتِ دردمند!1 (Nostalgia) مانوس کنم. اما از 17 خرداد که بنا بر برنامه جدید، روند کشور به حالت قبل برگشته، مجدداً فرصتی شد که به موضوع خاطرات بخش بیشتر بپردازم...