کارک نوشته‌ها

مغزنوشته‌های یک ذهن مریض

کارک نوشته‌ها

مغزنوشته‌های یک ذهن مریض

کارک نوشته‌ها

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

۲۹
اسفند

..::هوالرفیق::..

در این لحظات همیشه رایحه‌ای فضا را پر کرده است؛ باید فقط یک بار این بو را شنیده باشی تا بدانی چه می‌گویم؛ این بوی آشنا هم هیجان را در تو زنده می‌کند؛ و هم نگرانی را در تو بیدار می‌کند:  «در این یک سالی که گذشت چه کار کردی؟» اصلا الان که فکرش را می‌کنم عجب بویی است؛ لامصب یک معجون کامل هست. آخَر تو را به فکر هم وا می‌دارد: «امروز چقدر بزرگ شده‌ای؟ به اندازه‌ی همان یک سال؟ کمتر از آن؟ بیشتر...؟!»

البته فقط این رایحه‌ی عجیب نیست که این لحظات را برایم خاص می‌کند...

۱۸
اسفند

..::هوالرفیق::..

انگار که همین دیروز باشد، صحنه‌اش کامل جلوی چشمانم هست. با شهریار1 ویدئو کنسرت گروه آریان را میدیدیم؛ در یکی از آهنگ‌هایی که اجرا کردند کریس دی‌برگ (Chris DeBurgh) هم در جمع‌شان بود و یکی از آهنگ‌های معروفش2 را می‌خواندند. توی یکی از آهنگ‌ها حرکت دست گیتاریست گروه، به همراه ژست نشستنش و آرامشی که هنگام تک‌نوازی داشت همه‌ی وجودم را تسخیر کرده بود. اگر بگویم آن قطعه...

۰۶
اسفند

..::هوالرفیق::..

امروز، دومین روز اسکراب بود. خانم  «فلانِ فلانی» که 17 ساعت بود داشتیم تلاش می‌کردیم زایمان کند (NVD) و آخر مجبور شدیم که ببریمش اتاق عمل (OR) برای سزارین...

چون اولین حاملگی‌اش بود و عمل جراحی قبلی نداشت، همه چیز (لایه‌های شکم و ماهیچه‌ها) به خوبی معلوم بود. 7 لایه را باز کردیم تا به بچه برسیم: پوست (Skin)، زیرپوست (Subcutaneous)، ماهیچه صاف شکمی (Rectus Abdominis)، صفاق (Peritoneum)، سروز روی رحم (Serous coat of Uterus)، ماهیچه رحم (Myometrium) و...

۰۲
اسفند

..::هوالرفیق::..

شب حدودای ساعت 8:30 بود که یکی از اساتید1 دوست داشتنی بهم پیام داد: «حتما فیلم پچ آدامز رو نگاه کن و به دوستات هم توصیه کن نگاهش کنند.» اتفاقا همون شب یه دو ساعت بعدش یکی از همکلاسی‌ها هم پیام داد که این فیلم رو نگاه کن که اتفاقا یکی از اساتید هم بهمون توصیه کرده! (خودش این ماه اخلاق داشت، باید بپرسم کدوم استاد بهش توصیه کرده)

این فیلم بسیار احساسی...